جدول جو
جدول جو

معنی درهم جوش - جستجوی لغت در جدول جو

درهم جوش
(دَ هََ)
آش درهم جوش، آشی مرکب از بسیاری چیزها و بیشتر نامتناسب و نامتلائم. آشی که حبوب و بقول گوناگون در وی کرده باشند، مخلوطی از چیزهای نامتناسب با یکدیگر. مخلوطی از بسیار چیز نامتناسب. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به این ترکیب ذیل آش شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گرم جوش
تصویر گرم جوش
کسی که با دیگران به گرمی و محبت رفتار کند
فرهنگ فارسی عمید
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان خنامان شهرستان رفسنجان. واقع در 56هزارگزی شمال خاوری رفسنجان و 25هزارگزی شمال راه شوسۀرفسنجان به کرمان با 127 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دِتَ / تِ)
درم جوینده. جویندۀ درم. درم خواه. رجوع به شاهد ذیل درم بخش شود
لغت نامه دهخدا
(دِ رَ وَ)
مانند درم. درم مانند. درم گونه. درم وار:
تا خال درم وش تو دیدم
خلخال ترا درم خریدم.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از گرم جوش
تصویر گرم جوش
آنکه با دیگران بسیار معاشرت و اختلاط کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم جوش
تصویر هم جوش
آلیاژ
فرهنگ واژه فارسی سره